در خونه رو که باز کرد در جواب سلام زن گفت: باز دوستت اینجا بوده؟!
لبخند زن روی صورتش محو شد : آره چه طور مگه؟
بهش بگو میاد اینجا انقدر عطر نزنه. هروقت میاد خونه و راه پله ها تا چند روز بوی عطر میده...
بدانید و آگاه باشید که به زودی شبیه آدم هایی می شوید که از آنها بیزارید.
پس بیزار نباشید؛هرچند سخت است.
توبه ای اگر در کار بود از آدم پذیرفته میشد که لخت و عور در زمین رها نشود
در ازای هر رازی که از جهان بفهمی چیزی را از دست خواهی داد.
تنهایی هر آدمی جهان رازهای اوست.
هر رازی شبیه پرنده ای وحشی است یا مادیانی سرکش؛
سخت میشود رازها را نگه داشت اما
اگر بپرند یا بروند تنهایی ات تهی میشود.