گمت کردم...من محصول شما هستم؛ میوه ی شما. حرف خودت بود.
من دارم در میوه دنبال درختش میگردم.سالها طول میکشه اما باور کن در هر میوه ای درختش پنهان شده.
مراقب خودم هستم؛ بیش از همیشه...چون من یکپارچه تو هستم.
گمت کردم...من محصول شما هستم؛ میوه ی شما. حرف خودت بود.
من دارم در میوه دنبال درختش میگردم.سالها طول میکشه اما باور کن در هر میوه ای درختش پنهان شده.
مراقب خودم هستم؛ بیش از همیشه...چون من یکپارچه تو هستم.
بهارجانم من تلگرام حذف کردم و شماره شما رو دیگه ندارم. رفیقم عزیزم مرسی از پیامت. شماره من رو از دوست مشترکمون بگیر یا اینجا شماره ی خودت رو برای من بگذار نازنینم.
زل میزدم بهش؛ گاهی بغضم میگرفت.
می پرسید چرا اینجوری نگاهم میکنی؟
میگفتم: باورت میشه حتی حالا که کنارمی دلتنگتم؟خیلی زیبایی مامان...به خودم حسودیم میشه که دارمت. میخندید به حرفهام.
گفت نهالم!
و دلم لرزید
برای نهال...نهالی که پیشتر ستون های روحم رو ویران کرده بود.
ادمی که پنج ماه مادرش رو ندیده خیلی کارهایی رو که پیش تر براش سخت یا محال بود میتونه انجام بده؛ از ندیدنت سخت تر نداشتم. دیگه هیچی سخت نیست.
آدمهای دیر رنج؛ آدمهایی که بی خیال و سربه هوا و خونسرد هستند و هر حرفی اونها رو ازرده خاطر و پریشان نمیکنه.