وقتی شادم بیشتر جای خالی ت حس میشه؛ کنار همه ی لبخند ها و صدای خنده ها هستی. شاید برای همین تا میخندم یه چیزهایی از صورتم چکه میکنه... مامان صبح ها بیدار شدن خیلی سخته. دلتنگی مثل دستم، مثل چشمم یه تیکه از من شده. یه تیکه از من که درد میکنه.
یاد گرفتم با غم زندگی کنم؛ حتی با غم بخندم.
این زمخت ترین آموخته ی زندگیم بوده.
جهان مدرن به هدف و منظور باور ندارد؛ فقط علت را می شناسد.مدرنیته اگر شعاری داشته باشد این است: ((اتفاق است دیگر، پیش می آید.))
از کتاب انسان خداگونه، نوح هراری
خوبم اما آدم سابق نیستم.
خوب شدن با مثل روز اول شدن، تفاوت داره.
گاهی شدت جراحت به قدری زیاد هست که با تمام تلاشمون فقط خوب میشیم...