حالا یکی برای ما آدم آزاردهنده ای هست و دلیل مشخصی برای تحمل کردنش نداریم. همکار سابق؛ دوست قدیمی یا نه اصلا دوست فعلی که محسنات بسیاری داره اما ارتباطتون فرساینده ست و آزارتون میده. باز خلاص. هیچ اجباری نداره که ادامه بدین.
جلوی در خونه به ما رسیدن. همه سوار ماشین ها بودیم که بریم ختم؛ پیاده شدیم سلام دادیم باز همه نزدیک رفتن جهت بوس و بغل. من کمی نزدیک تر رفتم فقط؛ نه اندازه بقیه. چه کاریه وقتی چندان با یکی حس خوشایند ندارم یا خیلی آدم مهمی نیست در اولویت بندی هام برم بچسبم بهش توجه و محبتی که وجود نداره رو ابراز کنم. چه بهتر که صادقانه و با فاصله واقعی رفتار کنم.
پاشیم جمع کنیم از تهران بریم یه گوشه ای واسه خودمون کار راه بندازیم.
کجا موندیم؟ چهل ساله میشیم هنوز پر از کار نکرده و ناله ایم
کاش میشد خودمو برای سهل انگاری و بیخیالی مجازات کنم.
از خودم می پرسم داشتی کجا میرفتی که هنوز نرسیدی؟! چقدر تاخیر!
خدایا
ما رو از حصار آدمهای ..... نجات بده باقی مشکلات رو خودمون حل میکنیم.