رابرت کیوساکی

ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟

آنا: چه فرقی میکنه؟ وقتی دوتاشون بد هستن.

ادوارد: وقتهایی که با تو حرف میزنم و حواست پیش یکی دیگه س، این میشه رنج.

آنا: خب درد چیه اونوقت؟

ادوارد: که با این حال باز دوستت دارم!

*از کتاب اسب های لنونگراف شبیه ما نیستند.

روز اول

صد روز برای برگشتن به هرچیز یا ترک کردن هرچیز کافیست.

دیر شود مرگ ما را با خود می برد، نباید به مردن در زندگی عادت کنیم.

صابر ابر

نفس بکش

حالا یکی برای ما آدم آزاردهنده ای هست و دلیل مشخصی برای تحمل کردنش نداریم. همکار سابق؛ دوست قدیمی یا نه اصلا دوست فعلی که محسنات بسیاری داره اما ارتباطتون فرساینده ست و آزارتون میده. باز خلاص. هیچ اجباری نداره که ادامه بدین.

تعارف تمام

جلوی در خونه به ما رسیدن. همه سوار ماشین ها بودیم که بریم ختم؛ پیاده شدیم سلام دادیم باز همه نزدیک رفتن جهت بوس و بغل. من کمی نزدیک تر رفتم فقط؛ نه اندازه بقیه. چه کاریه وقتی چندان با یکی حس خوشایند ندارم یا خیلی آدم مهمی نیست در اولویت بندی هام برم بچسبم بهش توجه و محبتی که وجود نداره رو ابراز کنم. چه بهتر که صادقانه و با فاصله واقعی رفتار کنم.

زندگی در پیش رو*

از وقت تهدید کردن با " ترکت میکنما" ، " دیگه منو نمی بینی ها" و .... خیلی وقته گذشته. چون طرف مقابلتون ممکنه باور کنه شبانه چمدان ببنده و بره.
اگر کم توجهی، بی مهری یا رفتار گزنده ای می بینید سعی کنید بدون ناامنی دادن درباره ش حرف بزنید و حلش کنید.
زمان عشق های یگانه تموم شده؛ دیگه رنج کشیدن برای عشق تقدیس نمیشه.
الان عمر و زندگی ماست که یگانه ست.

ماندن را پشت سر گذاشتم

پاشیم جمع کنیم از تهران بریم یه گوشه ای واسه خودمون کار راه بندازیم.

کجا موندیم؟ چهل ساله میشیم هنوز پر از کار نکرده و ناله ایم

رنگ سال ۲۰۱۸

دوازده تا عکس پرسنلی ۴۶ تومن!

خودت میدونی که چقدر ازت مچکریم!

حیرانی

دلم میخواد صبح ها زنگ موبایل جدی نگیرم اصلا تخت ترک نکنم پرده های اتاق بکشم نور توی صورتم نخوره بعد تا شب بخوابم. خوابم که نمی بره ولی دلم یه جای کم نور و ساکت میخواد. دلم میخواد یه مدت با هیچ کس حرف نزنم. کاش میشد آدم خودشو تا اطلاع ثانوی تعطیل کنه.

بعد از پاک شدن آرایش

تحقیقات میدانی و کاراگاه بازی نیاز نداره. آدمها احساس راحتی که میکنن عریان خودشون رو نشون میدن و تو به مرحله ای از ایمان میرسی که میگی کاش دور و داست داشتنی می موند و هرگز نمیشناختمش.

چراغ قوه

اگر فاطمه سال ۱۴۱۰ که چهل ساله شده بخواد به فاطمه ۲۷ ساله ی امروز یه توصیه کنه هشدار بده و .... چی میگه؟
به چی بی توجهم که باعث میشه بعدا بگم ای وای! چی رو ندیده گرفتم یا زیادی جدی گرفتم؟