حسن خلقی ز خدا می طلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
حسن خلقی ز خدا می طلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
گفت فاطمه تو محضر دست دادیم خداحافظی کردیم. پرسیدم چه حسی داشتی؟ گفت میخواستم بغلش کنم ببوسمش گریه کنم بگم بمون نمیخوام بری ولی زشت بود. بدبختی از همونجا شروع شد که به جای داد و فریاد و ناخن کشیدن به صورت و گریه و شیون؛ چمدان بستیم دو روز بریم سفر؛ بعد فکر کردیم همه چی حل شد.
آرایش ها و قرائت های مختلفی از تنهایی وجود داره؛ یکیش اینکه سعی میکنیم/میکنن عدد last seen یه عدد تکرار شونده و مرتبط باشه.
فکر میکنم فیلم " زن دوم " بود. نیکی کریمی به فروتن میگفت آدمها به دوری های کوچیک که عادت میکنن ، دوری های طولانی رو راحت طاقت میارن.
ریشه تمام قهرها مبتنی بر خطایی است که میتواند مطرح شود جواب بگیرد و بلافاصله از بین برود ولی در دل طرف توهین شده نشست میکند بعدها بروز دردناک تری می یابد. تاخیر در حل و فصل بلافاصله اختلاف ها بلافاصله بعد از وقوع آنها به عقده تلخی تبدیل میشود.
تسلی بخشی های فلسفه؛ آلن دوباتن
*عنوان از سعدی