اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش

حسن خلقی ز خدا می طلبم خوی تو را

تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود

ساده باشیم*

دیروز پیش از ظهر رفتم قدم بزنم یه جایی هیئت بود گفتم کمک نمیخواید؟ گفت بیا .
موندم تا عصر. یه حس خوشایندی داشتم. احساس سبکی میکردم.
خلوص سابق رو ندارم، قبلا آدم بهتری بودم. شفاف تر بودم الان تاریک ترم.

طلاق توافقی

گفت فاطمه تو محضر دست دادیم خداحافظی کردیم. پرسیدم چه حسی داشتی؟ گفت میخواستم بغلش کنم ببوسمش گریه کنم بگم بمون نمیخوام بری ولی زشت بود. بدبختی از همونجا شروع شد که به جای داد و فریاد و ناخن کشیدن به صورت و گریه و شیون؛  چمدان بستیم دو روز بریم سفر؛ بعد فکر کردیم همه چی حل شد.

ببوسش بذارش کنار

گفتم دوست دارم صداشو بذارم لای لواش بخورم.

make up

آرایش ها و قرائت های مختلفی از تنهایی وجود داره؛ یکیش اینکه سعی میکنیم/میکنن عدد last seen یه عدد تکرار شونده و مرتبط باشه.

بعد از گودو*

فکر میکنم فیلم " زن دوم " بود. نیکی کریمی به فروتن میگفت آدمها به دوری های کوچیک که عادت میکنن ، دوری های طولانی رو راحت طاقت میارن.

وحدت رویه

ثبات نظر داشته باشیم.ثبات رفتار هم.

موهبتِ رد شدن از تنگنا

کوچه ش تنگ بود.
انقدر تنگ که آینه ها رو خوابوندم روی ماشین تا رد شدم. اگر میدونستم وارد میشدم؟ صد البته که نه.
یه جاهایی نه میشه جلو رفت نه میشه دنده عقب گرفت.از هر طرف ماشین تا دیوار هم پنج سانت فاصله ست؛ یعنی نه از در نه از پنجره نمیشه فرار کرد. تا حالا زنده و سالم در خودت دفن شدی؟ یه حس اینطوری.

نه قرار زخم خوردن، نه مجال آه دارم*

ریشه تمام قهرها مبتنی بر خطایی است که میتواند مطرح شود جواب بگیرد و بلافاصله از بین برود ولی در دل طرف توهین شده نشست میکند بعدها بروز دردناک تری می یابد. تاخیر در حل و فصل بلافاصله اختلاف ها بلافاصله بعد از وقوع آنها به عقده تلخی تبدیل میشود.

تسلی بخشی های فلسفه؛ آلن دوباتن

*عنوان از سعدی

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود*

کاش تولدت برای هدیه کولیس ورنیه میخریدم دقت اندازه گیری ت بالا بره؛ قدرشناس تر میشدی . من متر خوبی دستت ندادم. بیشتر تقصیر متوجه خود من هست نه تو.