امشب یک تذکر جدی گرفتم مبنی بر اینکه تنش نسازم.
سعی میکنم فکر شده تر رفتار کنم.
تذکر خوبی بود.
امشب یک تذکر جدی گرفتم مبنی بر اینکه تنش نسازم.
سعی میکنم فکر شده تر رفتار کنم.
تذکر خوبی بود.
تماس گرفت گفت کارت نامزدیم رو با خانومم میخواستم بیارم دم منزلتون تقدیم کنم
و من نمیفهمم چرا نامزدی مهندس دعوتم در حالی که سه چهار سال پیش همکار بودیم و از اون به بعد فقط سلام و علیک و تبریک سال نو.
گفت دلم میخواد یکی از دوستای خانومم باشید. دوست دارم بیشتر باهم آشنا بشید.
میخواستم بگم جناب من وقت نمیکنم سرمو بخارونم الان دوست شدن با همسر تو چرا باید جزو اولویتهام باشه!
مبارکشون باشه. خوشحالم از خوشحالی شون.
سعید پیام داده : همیشه همراهت هستم رفیق!
مگه میشه دلم ضعف نره برای دلبریهاش...
یه وقتایی فکر میکنم اون لحظه ای که خسته بشم و دیگه برام مهم نباشه نزدیکه...
الان مثلا یکی از همون لحظه هاست.
رییسم الان داشت تذکر میداد سروری باید طوری با دیگران رفتار کنی که متوجه بشن چقدر کارت ارزشمنده و بدونن داری بهشون لطف میکنی.
گفت اشتباه از رفتار تو هست که بقیه طلبکارت هستن. درستش این هست طوری رفتار کنی که خودشون رو بدهکار بدونن.
نتونستم به ایشون بگم مشکل من در زندگی معمولیم هم همین هست گاه گاهی.
تاب آوردنِ نبودنت از هرکسی ساخته نبود.
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
انقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
تو نمیدونی از دست دادن و دلتنگی چه طعمی داره؛ مثل قورت دادن خون میگذره. شبیه عذابی که باید ازش عبور کنی.
درد شاعرانه ترین وجه زندگی آدم هست؛ درد نبودنت ؛ آخ از نبودنت
من دردِ تو را به هیچ درمان ندهم.
خواستم بدونید هنوزم نمیتونم فاتحه بخونم اما دوستتون دارم.
ایمان یعنی ریشه داشتن در سختی و باد و بوران و هوای سرد...
ایمان یعنی ایستادن
خدایا بیا و از ما ناامید نشو وقتی می بینی چقدر بی ایمانیم...دنیا ترسناک میشه اگر رهامون کنی. خدایا حتی اگر فرزانگی درآوردن کفشهامون رو به وقت دیدن نور کنار کوه طور، نداریم؛ کفشهامون رو به جبر از ما دور کن و صدامون کن...این بار منم که از تو خواهش میکنم بخوان ما را؛ بخوان و شک نکن که محتاج لحظه ای هستیم که تو ما را به نام بخوانی...
یادته میگفتی حفظ کردن خلوص سخته؟
من دلم میخواد خالص باشم اما هنوز راه دارم تا خلوص؛ تا مثل آسمون کویر شدن...