۹۳ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

موهام دستهات رو کم دارن

جمعه ی قبل از مردن بابا خونمون خواستگاری بود.

گفت تا نیدمدن موهات رو ببافم؟ گفتم میخوام باز باشه.

شب که رفتن و داشت موهام رو می بافت به شوخی گفت من اگر پسر بودم با دختری که موهاشو نمی بافه عروسی نمیکردم.

بابا واقعا رفتارت مسئولانه نبود؛ شاید اگر دلواپس این بودی که نباشی موهام رو کسی نمی بافه، الان زنده بودی.

خلاصه که موهام انقدر دستهات رو کم دارن هر آن ممکنه برم آرایشگاه پسرونه موهام رو کوتاه کنم.

گران ترین دارایی

مریم

تو گرون ترین و مهم ترین آدم زندگی منی.

تا هستی نفس کشیدنم پوچ نیست.

دیو و دلبر

زن ها اگر دیو بودن

بی شک شیشه عمرشون کلمات مهربانانه بود.