در مسیر باد

دوچرخه چقدر شبیه زندگی لاک پشتی هست؛ تنهایی آدم رو به رسمیت میشناسه و احترام زیادی برای فردیت قائل میشه؛به این دلیل که در تنهاییش حرکت هست و اختیار. نمیدونم شاید هم از ذوق زدگی یاد گرفتن دوچرخه سواری دارم درباره ش شاعرانه نظر میدم:)

دردِ پس از محصول

در 28 سالگی تونستم دوچرخه سواری یاد بگیرم.  شدت کوفتگی و دردش زیاده اما بالاخره عزم کردم کاری کنم.

ما را غم نگار بود مایه سرور*

نگرانت بودم...که دلتنگی آزارت نده و دوری دردناک نباشه. میگن حس نمیکنی.این خوشحالم میکنه.

*عنوان از حافظ

سیر تحول

در زندگی بارها مجبور میشیم از اول شروع کنیم.بارها و بارها و بارها...
سخته و این سختی ما رو از پروانه به کرگدن تبدیل میکنه.

مسئله ی معاصر بودن

امروز داشتم فکر میکردم من واقعا انسان عصر خودم هستم؟!

اثر

 "نگارستان" به شدت درست میگه که " بدی دوره های افسردگی این هست وقتی ازش بیرون میای و نگاه میکنی چقدر روزهای زیادی رو هدر دادی باز افسرده تر میشی!"

موضوع انشا: هدف شما در زندگی چیست؟

ببین! حالا که به این دنیا اومدیم و اینجاییم؛ شکر خدا هم حیات جاویدان نداریم در این جهان. حداقل آزاری به کسی نرسونیم و وجودمون اندک فایده ای داشته باشه.

سعادت آن کسی بیند که از تن ها بپرهیزد*

زهرا میگفت آدمها وقتی تصمیم میگیرن تنها باشن فقط درباره ی خودشون تصمیم نگرفتن؛ اونها با این کار دیگران رو هم تنها میکنن.

اشک آلوده ی ما گرچه روان است

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام

اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم

چون غمت رانتوان یافت مگردر دلِ شاد

ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم

حافظ

نجات در چیست

النجاه فی الصدق 

راستگویی فضیلت هست مخصوصا اگر به نفعمون نباشه.

اما اینکه میتونم؟...نمیدونم