فاصله کانونی

وقتی حس میکنم یکی خیلی باشکوه و کامل به نظرمیرسه مراقبم جلوتر نرم. آدمها مثل اشکال هندسی فاصله کانونی دارن؛ جذابیت و شکوهی که می بینیم مخصول ایستادن در نقطه کانونی هست. این فاصله بشکنه همه مثل هم هستیم. لزوما نزدیک تر شدن تصویر رو با کیفیت تر نمیکنه.فاصله رو رعایت کنیم.

ترسهات رو زندگی کن

روز اول حس کردم چقدر در بیمارستان چای خوردن سخته و حتی غذا خوردن و ماندن.
الان بعد از یک هفته می بینم زندگی جریان داره...در بیمارستان مینویسم کتاب میخونم غذا میخورم و بخشی از روز رو زندگی میکنم. خیلی معمولی و عادی.
مواجهه از هر کابوسی یه ماجرای عادی میسازه. مثل شبی که سوسک وسط موهام بود و به جای جیغ و ترس سعی کردم با دست پیداش کنم از بین موهام.

فقدان

گوشی دستم بود خوابم برد. نیمه شب بیدار شدم دیدم گوشی نیست! یه تکه کاغذ تا شده کف دستم دیدم؛ نوشته بود: دنبالش نگرد. جاش امنه. بخواب.

مامان خلاقیت عجیبی در سکته دادن داره!

آیا کسی هست

اگر دیدین خانومی حاشیه اتوبان چمران با یک بطری نوشابه خالی ایستاده منم!
ماشین جوش آورده یه لیتر آب نیاز دارم
اگر کسی رد میشه کمک کنه لطفا :/

به چه بهانه ای یادت بیارم مهمی؟

دیروز داشتم فکر میکردم بهت بگم دکتر رفتی؟ چی شد؟
بعد دیدم در برابر سوال احتمالی " باز چی شده مهربون شدی" هیچ جوابی ندارم.
فلذا سکوت کردم چیزی بهت نگفتم :)

اولویت های دهه چهارم و پنجم

ازش میپرسند عاشق همسرت هستی؟ میگه نه عاشق نیستم اما زندگی خوبی داریم میذاره کارم رو بکنم اذیت نمیکنه این خیلی مهمه!

در یک سنی دیگر صدای قلب زندگی را هدایت نمیکند. ترجیح میدهی کنار آدمی باشی که به جای تجلی احساسات پررنگ یک آرامش باثبات را کنار هم پی میگیرید. هر روز یک بهانه ای برای غوغا کردن پیدا نمیکند که تهش به اینجا ختم بشود که به من بیشتر محبت کن! نحس بازی درنمی آورد که بهش بگویی به خدا مهمی کوتاه بیا! اینکه هر روز در پناه یک رابطه امن سرکار بروی فرق دارد تا از یک رابطه که همش محل بحران و تنش رمانتیک است چند ساعتی به کار پناه ببری!

رابطه خوب رو باید ساخت

یک دوست عزیز روی کانالش نوشته" عشق یعنی هیچ گله و گلایه ای نباشه"
وقتی عاشقیم عیب های معشوق حسن تعبیر میشه.
 سعی کنیم در روزهای عاشقی همون روزهایی که به مهم ترین اختلافات میشه خندید با هم خیلی شفاف و ملیح حرف بزنیم تا مشکل های کوچیک رو به لطف شور و حرارت ابتدای عاشقی حل کنیم و به درک مشترک برسیم . وقت بذاریم برای پیدا کردن هم...بعد اگر اینطور پیش بریم روزی که شور از حرارت بیفته باز هم برای هم خواستنی هستیم چون روبه رومون کسی هست که برای شناختنش وقت گذاشتیم و برای ادامه دادن ارتباط در یک سطح محترمانه تلاش کردیم. روزهای بعد از عشق احتمال زیادی وجود داره که فهم عمیقی که بین دونفر شکل گرفته بتونه کمک کنه رابطه حفظ بشه.

لاک پشتی که منم

استاد کارگاهم فرمودن رشد ما در توان گفتگو کردن هست! فی الحال که باید به امر حضرتش از لاکم کوچ کنم و وسط جمع تدارک دیده شده ادامه ی حیات بدم. البته جمعشون رو دوست دارم؛ لاکه فقط یه کم بزرگتر از لاک خودم‌.

شر یانسین

" حق دادن " براتون کار آسونی باشه که آرامشتون حفظ بشه؛ به آسونی وقتی که یک مشت پر رو وقتی جلوی پنکه میگیری در هوا پخش بشه. ترک ها در همین زمینه ضرب المثلی دارن که میگه: تو درست میگی؛ فقط بذار شر تموم بشه!

پایان یک علیرضا

گفتم چه خبر از علیرضا؟ گفت زنش( زنش ها! نه خانومش یا همسرش) بارداره! خودشم هر وقت بیرون می بینم با یه دختره ست؛ یکی از همکاراش.

گفتم همکارشه مساله رو ناجور جلوه نده! گفت فاطمه چرا کیف میکنی خودتو بزنی به اون راه! همکاری که هرشب تا یازده شب باهاش بیرونه اسمش دوسته.

اگر بهم میگفت علیرضا مرگ مغزی شده انقدر غم نمی ریخت به جونم.