محدوده خطر

از آدم های بی دلیل مهربون میترسم؛ باگذشت هایی که هرکس اذیتشون کنه لبخند میزنن رد میشن. اصلا ابراز نمیکنن خشم و اعتراض دارن...اینها یک روز همه ی سکوتهاشون صدا میشه و دیگران رو در نفرتشون غرق میکنن.

تولدت مبارکمون باشه

شما بهشت منی
همونجا که هر ممنوعه ای قابل انجامه.
همیشه باش ؛ حتی دور
وجودت امنیت میده به جهان من.

دیدگاه رذیلانه

بعد عاطفی قضیه رو که کنار بگذاریم و ۱۶ سالگیم منو مدیریت نکنه؛ حس میکنم دلتنگی قلب نیست که هر سلولش بمیره دیگه نشه کاری کرد...دلتنگی گاها حکم آپاندیس رو داره. اون گوشه کنارا هست. نباشه هم اهمیتی نداره باشه هم حسن مضاعفی نیست!

منتظرِ یه نرو بودی

پرسید چه حسی داری؟ گفتم دخترم رو شوهر دادم اون غول بیابونی هم که خرید دامادم بود. ندیدی چه جوری زاپاس پرت کرد؟ درو کوبید؟ سیم سر فیوز من با موچین ابروم درمیاوردم اون با دم باریک درآورد.حالا یه شهر دیگه با یه پلاک دیگه داره تردد میکنه. اما من بی پلاک هم میشناسمش. یه وقتایی که بیرونیم ۱۳۲ می بینم میگم خودشه همه میگن اَاَاَه باز فاطمه شروع کرد مگه هر ۱۳۲ یی که می بینی مال تو بوده؟ اینا نمیدونن آدم وقتی دلتنگ میشه اسم کوچیک هر مردی رو صدا بزنن با اسم کوچیک حضرت معشوق یکی باشه سربرمیگردونی میگی نکنه خودشه؟ اینا که میگن باز فاطمه شروع کرد متوجه نمیشن آدم نمیتونه با امضا کردن قول نامه و مبایعه نامه و عقدنامه از پاره تنش دل بکنه.منو ببخش. الان پشیمونم. میشه برگردی؟

گران نخرید

گفتم موهات چه قشنگ بافتی! گفت شوهرم بافته.
گفتم چقدر تغییر کرده!
لبخند زد و گوشه چشمش چروک های ریزی افتاده بود.تغییر امکان پذیر هست اما به صرفه نیست؛ هزینه ش زیاده.

یاری

گفت دلت شکسته ....وسط حرفش گفتم: نه، اصلا!
یک ماه گفتم بگم نگم ؛ دست آخر بهش گفتم میدونم نمیخواستی ناراحتم کنی ولی کردی. چرا به روم آوردی که میدونی!
گفت تلاش مذبوحانه بود برای همدلی...خجالت کشیدم. حس کردم دلخوریم شکلی از قدرنشناسی هست در برابر محبتش.

Derniere Danse

یکبار داشتم مصاحبه ای از " اندیلا" که سلام و درود ما بر او باد میخوندم ؛ درباره خودش گفته بود "من آدم پیش پا افتاده ای هستم. از اون روز شکوه عجیبی در این کلمه می بینم و در خانوم اندیلا البته.

حالا که شدم رفوزه...

همکارم گفت چند تا رتبه سه رقمی داریم امسال؟

گفتم یعنی زیر ده هزار؟

و از دیروز این لطیفه داره بین همه دست به دست میشه :)

بلاکت میکنم بلاکم کن

ارتباط را تا بمبست قطعی ادامه میدهند بعد که همدیگر را به خاک و خون کشیدند به مرحله صلح ابدی " بلاکت میکنم .بلاکم کن" میرسند.

امنیت عاشقانه ترین واژه ی دنیاست

داشتیم درباره مسیح مصلوب حرف میزدیم و باور نیچه درباره مرگ خدا؛ یکدفعه گفت یا قمر بنی هاشم.
طنز ملیحی بود که باعث شد وسط کلی تلخی دوتایی بخندیم :)
احساس امنیت میکنم کنارش؛ با رعایت همه سلسه مراتبی که بین ما هست.