گفتم چه خبر از علیرضا؟ گفت زنش( زنش ها! نه خانومش یا همسرش) بارداره! خودشم هر وقت بیرون می بینم با یه دختره ست؛ یکی از همکاراش.
گفتم همکارشه مساله رو ناجور جلوه نده! گفت فاطمه چرا کیف میکنی خودتو بزنی به اون راه! همکاری که هرشب تا یازده شب باهاش بیرونه اسمش دوسته.
اگر بهم میگفت علیرضا مرگ مغزی شده انقدر غم نمی ریخت به جونم.