سبز بمان

پر از امید و با دلشوره کاشتمت...حالا هر روز می آیم کمی آب میدهم پای آن اسم در خاک، منتظرم جوانه بزنی درخت شوی و زیر سایه ات باز زندگی کنم.

پوشیده چون جان میروی اندر میان جان ما*

دروغ چرا؛ من از مرگ آدمهایی که دوستشان دارم همیشه ترسیده ام. از کفن و خاک و قبرستان ترسیده ام...اما یک روز که خیلی از آن نگذشته پایم را روی دیواره های قبر گذاشتم و رفتم پایین و کفنی را پس زدم تا آخرین دوستت دارم را بگویم...بعد که بالا آمدم دیدم باز میان همهمه ی قبل از دفن دارم داد میزنم " همیشه دوستت دارم...یادت بمونه"

جان و جهان دوش کجا بوده ای*

بعد از تو به کدام دیوار میشود تکیه کرد که ناغافل فرو نریزد؟ این جهانِ غریبه ی بعد از تو را چه کنم؟

رسیدنی ست شبی که بخواهی و نتوانی*

دلم میخواد با تو حرف بزنم...

چه خواهش ساده و غیرممکنی.


پنجره ای به ابدیت

از این غم که رد بشم دیگه هیچ غمی بزرگ نیست. 

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است*

نگاهم از شبیخون تو تر شده...
دنبال جمعیت که راه می رفتم و لباس نوی تو در آغوشم بود فکر میکردم باید هردو قوی باشیم. مثل همیشه تو دلشوره ی من رو داشتی و من دل آشوب تو بودم. همون لحظه ها که از جمعیت جا موندم یاد سعدی افتادم؛ چی به سعدی گذشته که گفته من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...بلند میخوندم. یکی بهم گفت دنبال جنازه ندو. به مادر من میگفت جنازه؟! گفت جلوی در مسجد با صدای بلند شعر نخون...چی میگن اینها؟!

ایمانم به داشتنت را با دیگران سهیم نخواهم شد

وقتی اومدن سنگ آخر بگذارن فکر کردم جلوی بقیه بگم یا نگم؟ همه دعا میخوندن و گریه میکردن. من داد زدم که دوستت دارم! همیشه دوستت دارم.

و یقین دارم تنها نشدم. کیفیت حضورت تغییر کرده اما کنارمی. تو منو رها نمیکنی...من توام، تو خودت رو رها نمیکنی.

ناغافل

تو که بد رفتی 
ولی قول میدم اون شکلی که خودت خواستی باشم تو روزهای رفتنت...
من باورم نشده بود تا امروز؛ فکر میگردم برمیگردی ولی انگار دل کندی و نگفتی.
سفرت سلامت. من از خودم خوب مراقبت میکنم. دوستت دارم

رستگاری باید سبز و آبی باشه

خدایا 

به اونچه که مقدر کردی راضی ام.

ما را رستگار فرما 

لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت آری*

دیروز بعد از چهار روز اجازه دادن ببینمت. به چشمهات چسب زدن. فرشید حالش بد شد. النگوهاتو تو دستت قیچی کردن. ولی من فکر میکنم آدمها اگر بخوان برگردن برمیگردن. ببین دلت چی میگه؛ میخوای باز هم برگردی خونه؟