چشمان باز بسته

مفهومی هست به این نام ؛ که آدم هر چه را که بیشتر پیش چشمش باشد نمی بیند
چندان که من؛ تو را ...

دکتر سلام

خم شده بود روی میز و داشت پرونده رو کامل میکرد؛ کرواتش پهن شده بود کنار کاغذها؛ یک پارچه ی بنفش آویزان پر از ترمه های ریز رنگی.
بی مقدمه گفت دست نمیدی؟ فکر کردم حتما با من نیست! بعد دیدم اصلا کسی جز من نیست.
بیست ساله اگر بودم حتما میترسیدم اما بی اینکه دستپاچه بشوم گفتم با آقایون دست نمیدم و نشستم به شرح ماوقع.

عصیان نام دیگر آدم است

خدا وقتی آدم را شرمسار و عریان از بهشت راند عصیانگری اش را از او نگرفت 

هرکس در هر زمان و مکانی به هر نام و عنوانی داشت این موهبت را از تو دریغ میکرد به سرعت باد فرار کن و خودت را نجات بده.

زندگی جای دیگری نیست

دنیا یک وجه وحشی و زمخت دارد یک روی عصیانگر و خشن که کنار بخشی دیگر پر از ملاحت و لطافت و ظرافت و شکوه است قرار گرفته,
دنیا دو رو نیست اما درک یکپارچی  این همه تناقض کار سختی ست برای من.

روزی که رسید

4 صبح بیدار شدم ماه قرص کامل بود زمین خیس از بارش باران

از خانه که بیرون زدم صدای اذان می آمد فکر کردم امروز که بله ی تاریخی ات را میگویی !

تاریخت را خوب بساز.

اگر لذت ترک لذت بدانی*

میخواستم به او بگویم دلم میخواهد در سکوت کنارت قدم بزنم؛ اما نگفتم!
کلمه هایم هدر میرفت؛سکوت کردم چون نمیفهد این چیزهای مهم را :)
*عنوان از سعدی

هزار مرتبه این جمله را هدر دادم*

جیب هایم را از دوست داشتنت خالی کردم اما چه کنم تن پوشم از جنس مهر توست.

عریانی را خوش ندارم ولی گاه آدم مجبور میشود ناخوش شود.

*عنوان از حامد ابراهیم پور

این نشان ظاهرست این هیچ نیست*

با خودم درگیر شدم .من خیلی گله میکنم خیلی معترضم خیلی ناله میکنم؟چی پس ؟

یکی در گوشم گفته خیلی مظلوم نمایی میکنی همیشه و من مبهوت موندم با خودم که اون حرفی که گفت واقعا من بودم؟

*عنوان از مولانا

که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم*

گفت: " چند ماه یکبار سیگارو ترک میکنم ؛ دیگه حسابش از دستم در رفته.

اوایل ترک میکردم که معتاد سیگار نباشم الان ترک میکنم که یه مدت ازش دور باشم

دوباره که میرم سراغش از قبل بیشتر دوستش دارم""

*عنوان از مولانا

سکه ی زندگی دو رو دارد*

نزدیک پله برقی مترو بودم دیدم خانومی ایستاده و دارد به حرکت پله برقی نگاه میکند.
گفتم خانوم  نترسید دستتون بدین به من بیاید
گفت نمیترسم! فقط نمیتونم بهش اعتماد کنم پام و روش بذارم.
*عنوان از فاضل نظری