با تعجب میگه: آخه چه طور میتونی همچین آدمی رو دوست داشته باشی؟
چون میتونم بهش بدون مقدمه چینی راست بگم . باز میگه به نظرت چهره اش قشنگه؟ میگم نمیدونم تا حالا به صورتش دقت نکردم؛ میخنده میگه دیوونه ای میخندم چون میدونم درست میگه.
*سعدی
گفت وقتی رفتی مطمئن بودم هیچ وقت برنمیگردی.
گفتم خودمم فکر میکردم برنمیگردم.
لبخند زد گفت چه خوب که دوتامون اشتباه کردیم.خوب شد برگشتی.
پرسیدم: اوضاع چه طوره؟
دستی به موهای بچه که تو بغلش خوابیده بود کشید؛ لبخند زد و گفت ناراصی نیستم، گاهی که روزهای بد میرسه فکر میکنم کاش هنوز دوستم بود نه شوهرم؛ ولی تو روزهای خوبمون از راهی که اومدم راضی ترم.
*عنوان از فاضل نظری
دیر رسیدن گاهی از هرگز نرسیدن بدتره؛ چه بسا در زندگی به ضرورت چیزی رو لازم داشتیم اما نداشتیم ؛ بعدتر که به دست آوردیم دیگه داشتنش ضرورتی نداشت!یاد گرفته بودیم در فقدان زندگی رو پیش ببریم.
اغلب آدمها معاشرت را با سوالهایی شروع میکنند که نقطه قوت خودشان است.
مثلا وقتی یکی مهم ترین نقطه قوتش شغلش باشد از شما درباره ی شغلتان میپرسد تا فضا را برای توضیحات خودش مهیا کند. سوال های اول دقیقا نشان میدهد فرد مقابل شما به چه چیز درباره خودش می بالد؛ صنف فعالیتش؛ جایگاه علمی؛ سطح مالی یا .... .