حال خوشایندی دارم که توضیح دادنش سخته.
آدم یاد میگیره مقاومت کنه و ادامه بده
همه میگن تحمل دردت زیاده ولی خوب میدونی؛ نیاز من برای زنده موندن این میزان از سازگاری با درد بوده...
زندگی با دستگاه اکسیژن سخت بود
اما نه به اندازه زندگی بی شما
غیبتتون در حافظه و قلبم غیرموجه ثبت شده
گفتم مامانم اگر بود جنازه ی منم روی دوش فلانی نمیگذاشت؛ اما بالاخره که چی! یه جوری باهاش کنار میام...
گفت برای خودت مادری کن، بهش بگو نه.
منصوره جانم تو مادرمی بعد از مادرم؛ تو پدرمی بعد از پدرم
تو امیدمی وقت ناامیدی
من ازش جدا شدم و در آینه زیباترم.
احساس قدرت میکنم.
دیگه هرروز ندارمش اما هنوز خوبم
و این خیلی زیباست
یادته دو تا انار خریدی
یکی رو با من نصف کردی
یکی رو بردی خونه با مادرت بخوری
تولدت بود ابان بود