نمایشنامه ی "نوای اسرارآمیز" اشمیت خوندم. یه جاهایی از نمایشنامه هست که با ولع دوباره میخونم...چقدر خوب تموم میکنه چقدر احساس انسان این عصر رو خوب میشناسه چقدر دیالوگ های خوبی دارن شخصیت ها باهم.
نمایشنامه ی "نوای اسرارآمیز" اشمیت خوندم. یه جاهایی از نمایشنامه هست که با ولع دوباره میخونم...چقدر خوب تموم میکنه چقدر احساس انسان این عصر رو خوب میشناسه چقدر دیالوگ های خوبی دارن شخصیت ها باهم.
یه طور بامزه ای خطابم میکنه: سروری!
صدا کردنش به شکل خوشایندی ذهنم رو به زمان دیگه ای می بره که درست نمیدونم کجاست.
اینکه به تو پشت کرده و میروم
برای دیدن روزهای بهتر نیست
برای ندیدن روزهایی است
که شاید از این هم بدتر باشد.
تورگت اویار_از مجموعه شاعران ترک زبان
هرچی فکر میکنم هیچی یادم نمیاد. به تصمیم ذهنم برای فراموشی احترام بگذارم یا بیشتر بگردم؟!
بددهنی خوب نیست ولی قطعا اولین فحشی که به فرزندم یاد میدم "به درک"خواهد بود.
هر وقت ازش عصبانی ام پیامهاش رو از روی تلگرام پاک میکنم. هر وقت ازش غمگینم مرور میکنم پیامی اگر باشه...داشتم مرور میکردم چت ها رو متوجه شدم آخرین بار آبان 96 ازش عصبانی شدم.