عیب تو اینه که سقف و ستون نداری؛ دیوار نداری.
همش حیاطی...باغی. رهایی.
گفت یعنی بی در و پیکرم؟
گفتم بی در فقط؛ پیکره داره باغ و حیاطتت.
این منو میترسونه.
عیب تو اینه که سقف و ستون نداری؛ دیوار نداری.
همش حیاطی...باغی. رهایی.
گفت یعنی بی در و پیکرم؟
گفتم بی در فقط؛ پیکره داره باغ و حیاطتت.
این منو میترسونه.
فکر کن یکی بخواد بره؛ کلا بره...
بعد بگه عزیزترین و نزدیکترین داراییم رو به تو میسپرم. با گریه از بغلش جداش کنه و تو بغل تو بذاره...دیگه تو اون لحظه ها به نجس بودن بزاق سگ و موهاش که بهم می چسبید فکر نکردم. به اینکه چندشم میشه و می ترسم و با چادر که سگ بغل نمیکنن...به غربتش فکر کنم و رفتم واسه امانتیش یه سیخ جگر خریدم. بعدم گذاشتمش تو سبدش گفتم بمون طاقت بیار اگر دوستش داری؛ حداقل بخاطر ...
دیشب از بخش های سخت این روزها تعریف کردم و دوتایی کلی خندیدیم . به روزهای پرتلاطم خندیدن هنری ست که مشغول تحصیلش هستم.
با هزار مدل توجیه بداخلاقیم!
چون توجیهات آبرومندانه و شیک بلدیم دنبال راه حل برای بداخلاقیهامون نیستیم؛ به اعتبار توجیهمون تکیه میدیم و از بداخلاقی لذت می بریم.
اگر یک روز قبل از رفتن از ایران بفهمیم دارایی هامون که همه پول شده قابل تبدیل به پول کشورهای دیگه نیست چقدر دردناکه؟ مرگ به همین دلیل سخته. دارایی هایی که به زحمت اینجا کسب کردیم در صورت وجود جهان باقی؛ اونجا کارآمد نیست. اعتبار و عناوین اجتماعی و دارایی ها...