عمل قبیح

کار بدی کردم؛ از دست شوخی مزخرف تو ناراحت بودم رفتم با عزیزی درد و دل کردم که ایها الناس ببینید من با چه غول بی عاطفه ای طرفم! بعد که عزیز دو تا فحش نثار تو کرد میخواستم پیرهنش را بدرم که ازش بد نگو؛ فدای سرش. فلذا در زمان عصبانیت با کسی درد و دل نکنید.
+ اسم مظلوم نمایی من و غر زدن پشت سر تو "درد دل گفتن" نیست. اخه مگه مردم از خوبی های تو باخبرن که از بدیهات مطلعشون میکنم؟!

دل کندن سخت تر از کار در معرن بود!

اگر یک روز قبل از رفتن از ایران بفهمیم دارایی هامون که همه پول شده قابل تبدیل به پول کشورهای دیگه نیست چقدر دردناکه؟ مرگ به همین دلیل سخته. دارایی هایی که به زحمت اینجا کسب کردیم در صورت وجود جهان باقی؛ اونجا کارآمد نیست. اعتبار و عناوین اجتماعی و دارایی ها... 

چو در دریا افتادی و شنا نمیدانی ....*

زندگی شبیه یادگرفتن شناست. حداقل از نظر من بیش از هرچیز به شنا نزدیک هست... هرچی بیشتر مقاومت میکنی و بدنت رو منقبض میکنی در برابر شرایط بیشتر اب میخوری و سخت میگذره...یه جایی باید ترس رو کنار بگذاری آروم باشی تا بتونی به دیواره های استخر یا ساحل امن برسی.

*عنوان منسوب به شمس تبریزی

جا نزدن

تو دیدی کسی مراسم ختم ، اسباب کشی یا جشن تولدی که برنامه ریزی شده و تدارکات داشته رو کنسل کنه بگه چون خسته ام حوصله ندارم؟زندگی هم همینطوره. خستگی بی معناست. حتی گاهی میل و اشتیاق ما در راستای انجام شدن یا انجام نشدن کار باشه هم بی معناست. باید بشه ما هم این ضرورت رو درک میکنیم و تمام.

آینه چون عیب تو بنمود راست*

گفت دوستت دارم! به این موضوع فکر کن لطفا. گفتم این حس شماست و آزادی هر حسی داشته باشی. 

دیگه خیلی خودم رو کنترل کردم نگفتم به من ربطی نداره! 

برای خودم کتاب "بیشعوری" رو بخرم یا دیره؟

رد پا

اگر من مثل ونگوگ در 37 سالگی بمیرم 10 سال وقت دارم کار تاثیرگذاری در زندگیم بکنم. اون کار چی میتونه باشه؟!

ورژن ترسناک من

دیشب گفت هم زبونت تیز شده هم بداخلاق شدی! گفتم شاید هم شما واقع بین تر شدی؛ من همیشه همین قدر بد بودم!

تزریق رنج، تضمینی

دنیا مشابه نمایشنامه "در بسته" سارتر شده. فرشته ی عذاب همدیگه ایم.

مسائل رو زیر میکروسکوپ نبر!

گریه م گرفت دیروز یا پریروز 
به دلیلی که اصلا یادم نیست.
زندگی پر از اتفاقات پیش پا افتاده ست که من بی دلیل بزرگش میکنم. امیدوارم روزی ذهنم عادت کنه به اندازه جدی بگیره.

ای سینه بی کینه غوغات مبارک باد*

 نشستم به تماشای خودم.

*عنوان از مولانا