گفتم دلم براش تنگ شده
گفت دلتنگی درست برای همین روزاست که رفته.
گفت دلتنگی بخشی از رفتنه .
گفت دلتنگی درست برای همین روزاست که رفته.
گفت دلتنگی بخشی از رفتنه .
من روضه رضوان و کل خشکی های زمین را به یک رانی خنک انبه فروختم. دارم فکر میکنم قرار بود به آب معدنی بفروشم تازه گرون حساب کردم! رانی ، سیب بود برای من. گاز زدم و الان صدای من را از زمین میشنوید؛ البته اگر بشود با کلمه تولید صدا کرد.
هفته هفدهم بارداری؛
تو از این هفته میتونی اخم کنی. هیچ وقت از اخم کردن هیچ کس این همه خوشحال نبودم. خوشحالتر از من مادرت هست که با چشمهاش داره برای تو غزل میگه.