دروغ گفتن به شدت برای آرامش مخرب هست. از طرفی گاها میتونیم به جای متوسل شدن به دروغ سکوت کنیم یا صراحتا بگیم با اجازتون توضیح نمیدم یا همچین چیزی.
دروغ گفتن به شدت برای آرامش مخرب هست. از طرفی گاها میتونیم به جای متوسل شدن به دروغ سکوت کنیم یا صراحتا بگیم با اجازتون توضیح نمیدم یا همچین چیزی.
برای من تنهایی هیچ وقت یه حس تضعیف کننده و غم انگیز نبوده. همیشه دوست داشتم تنهاییم رو؛ به قول دوست شاید چون همیشه اطرافم شلوغ بوده بخش هایی که انفرادی کوه رفتم سفر رفتم موزه رستوران سینما تئاتر رفتم برام خوشایند هم بوده حتی.
اما بعضی از آدمها بخشی از خلوت ما هستن؛ بخش از تنهایی ما. مثل پوست نزدیکن. روانشناس ها به نظرم اینطورن شبیه بعضی از دوست ها ؛ بعضی از بهترینشون. مثل خانواده حتی.
روی یه کانال پستی دیدم که گفتم کاش جمعه نبود ساعت اداری بود براش میفرستادم.
همون رو برام فرستاد. به روانشناسی که صبح روز تعطیل با ذهن خوانی حال خوب بهتون میده ایمان بیارید.
ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟
آنا: چه فرقی میکنه؟ وقتی دوتاشون بد هستن.
ادوارد: وقتهایی که با تو حرف میزنم و حواست پیش یکی دیگه س، این میشه رنج.
آنا: خب درد چیه اونوقت؟
ادوارد: که با این حال باز دوستت دارم!
*از کتاب اسب های لنونگراف شبیه ما نیستند.
صد روز برای برگشتن به هرچیز یا ترک کردن هرچیز کافیست.
دیر شود مرگ ما را با خود می برد، نباید به مردن در زندگی عادت کنیم.
صابر ابر
جلوی در خونه به ما رسیدن. همه سوار ماشین ها بودیم که بریم ختم؛ پیاده شدیم سلام دادیم باز همه نزدیک رفتن جهت بوس و بغل. من کمی نزدیک تر رفتم فقط؛ نه اندازه بقیه. چه کاریه وقتی چندان با یکی حس خوشایند ندارم یا خیلی آدم مهمی نیست در اولویت بندی هام برم بچسبم بهش توجه و محبتی که وجود نداره رو ابراز کنم. چه بهتر که صادقانه و با فاصله واقعی رفتار کنم.