پاشیم جمع کنیم از تهران بریم یه گوشه ای واسه خودمون کار راه بندازیم.
کجا موندیم؟ چهل ساله میشیم هنوز پر از کار نکرده و ناله ایم
پاشیم جمع کنیم از تهران بریم یه گوشه ای واسه خودمون کار راه بندازیم.
کجا موندیم؟ چهل ساله میشیم هنوز پر از کار نکرده و ناله ایم
کاش میشد خودمو برای سهل انگاری و بیخیالی مجازات کنم.
از خودم می پرسم داشتی کجا میرفتی که هنوز نرسیدی؟! چقدر تاخیر!
خدایا
ما رو از حصار آدمهای ..... نجات بده باقی مشکلات رو خودمون حل میکنیم.
همه چی رو که نمیشه گفت؛ میخوام بگم یه حرفهایی هست که اگر گفته بشه یعنی پایان ماجراست. تو باید خودت متوجه میشدی قبل از اینکه من بگم. اگه راحت گفتم دلیلش این هست که وسایلم رو جمع کردم برم. شبیه بچه ای که زنگ میزنه و فرار میکنه. اگر میخواستم بمونم حتما بهت مهلت میدادم خودت بفهمی اما من دیگه دلم نمیخواست به تو وقت بدم. همه ی عمر من نمیتونه برای تو باشه و به انتظار اینکه " بالاخره متوجه میشه" . خودمو ترک میکنم؛ خودمی که تو بخشی از وجودش بودی. میرم یه "خودم" جدید بسازم. دنبالم نیا. پیدام نمیکنی. دوست ندارم پیدای تو بشم.