هر بار سُر میخوریم تا انتهای امام علی یه تیکه از خودمون رو میکاریم به این امید که جوونه بزنه. n نفری امام علی جنوب رو میریم، n-1نفر برمیگردیم.
دلم میخواد چمدون و کوله رو بردارم برم یه جای دور...تنها هم برم.
مهاجرت چرا انقدر دور از دسترس شد یکباره؟
حتی وقتی محکم در رو پشت سرت می بندی و میری منتظری یکی پشت سرت بیاد تو کوچه.
اما از پیچ کوچه که رد شدی و نیومد دیگه غمت نباشه.
زهرا تو از پیچ کوچه رد شدی؟