همیشه میخنده اما غم هاش به قدر سیاهچاله هاست....عمیق و تاریک
صبر کردم از سفر برگشت و گفتم.
تعریف کردنم که تمام شد گفت: بذار چای دم کنم؛ چای بخوریم حالا بعد حرف میزنیم.
داشت وقت میخرید به دختر عصیانگرش جوابی بدهد. بعد از چای گفت: خوب من خوشم نیومد ولی حالا از همه ی کارهات که قرار نیست من خوشم بیاد. خودت حتما متوجه میشی چی درسته چی غلط.
به روی خودم نمیارم چه انتخاب گرونی کرده؛ شاید به قیمت زندگیش.
نمیتونم سرزنشش کنم چون من تجربه کردم این جنون رو که کسی رو به اندازه زندگیم دوست داشته باشم.
نمیدونم وقتی از این بار سنگین و پر از زندگی سبک بشه نفس میکشه یا نه اما با تمام وجودم دعا میکنم پایان داستان عاشقیش خودش و معشوقه ش هر دو زنده باشن. فیلم سونوگرافی رو که نگاه میکنه عاشقانه معشوق پونزده میلی متریش رو ستایش میکنه .... وزنش فقط ۶۰ گرم هست اما زیر بار عشق قامت راست کردن ساده نیست!
* عنوان از حامد عسکری
خطرناک ترین حالت خطای هزینه هدررفته وقتی است که زمان، پول، انرژی یا عشق زیادی صرف چیزی کرده باشیم.این هزینه کردن دلیلی میشود برای ادامه دادن، حتی اگر با موضوعی محکوم به شکست سروکار داشته باشیم.هرچه بیشتر سرمایه گذاری کنیم، هزینه هدررفته بیشتر میشود و بیشتر مجبور می شویم ادامه بدهیم.
* عنوان و متن از کتاب " هنر شفاف اندیشیدن"
ته دلم ایمان دارم هیچ اتفاقی نمی افته.
تو باید سلامت بمونی چون بخشی از معنی زندگی منی.لطفا برای زندگی بجنگ.خسته نشو.
سه سال پیش یه روز دلم گرفته بود یه اتفاقی داشت می افتاد که دقیق یادم نیست چی بود. خودمو رسوندم امامزادا علی اکبر چیذر و یه قراری با خدا گذاشتم ... من عموما از بیست سالگی از حیاط اماکن مقدسه جلوتر نرفتم. اونجا هم در صحن امامزاده گفتم خدایا یه کاری کن و خدا کاری کرد. یکشنبه صبح زود میرم باز به خدا میگم اصلاح میشم و خودشم میدونه من درست شدنی نیستم اما یقین دارم بازم رحم میکنه به من.
*از آلبوم نیلوفرانه افتخاری
دوستی برایم تعریف میکرد یارش را با اغیار دیده.
باخودم فکر میکردم بعضی تصویرها میدان جنگ است؛ کشته میگیرد. انگار اعدامی باشی و یار صندلی زیر پایت را بیاندازد. دوست ما تکه های خودش را جمع کرده تا آدمی نو بسازد. هر زایشی درد دارد و حالا منتظریم از نو ، زادنش را ببینیم.
*دیالوگی از فیلم مختارنامه