سیگار را بین انگشتهاش گرفته بود انگشتان کشیده با ناخن های بلند
گفت: زلیخا از اولم راه رو اشتباه رفت نباید به یوسف میگفت دوستش داره مردها رو نمیشناخت خامی کرد
باید کاری میکرد یوسف شک کنه عاشقش شده اون وقت هیچ لباسی پاره نمیشد
هرکس که بیشتر سعی در انکار یا کتمان چیزی داره
مطمئن باش بیشتر به اون موضوع اعتقاد داره.
آدم گاهی دلش میخواهد خودش را بردارد بکوبد به دیوار
حتی در چنین وضعیتی اگر حالت رو پرسیدن بگو: عالی هستی!
گذشته مثل سایه دنبال آدم راه می افتد تا جایی که زیرآفتاب میسوزی سایه ات بشود
اما سایه اش خنکی ندارد!
زیر سایه اش نرو! بسوز و رد شو
ستایشگر کسی هستم که مایه ی لبخندش باشد
درباره ی اینکه چرا این همه تغییر کردید با فلانی که در شمار نورچشمی ها بود
اگر حرف هایی دارید برای نگفتن بگویید که قصد گفتن ندارید و دلخوری هایتان را برای خودتان نگه دارید اما بهانه های احمقانه برای تغییر رفتارتان نیاورید.
شاعر در ادامه ی شعر میگه : زودت ندهیم دامن از دست
اما به نظر من وقتی یکی دیر اومده بهتره زیاد نمونه و زود برگرده همون جایی که بوده.
*عنوان از سعدی