هرهری مذهب

جلال آل احمد نشسته بود رو به روی من و بهم گفت: ازین هرهری مذهب بودن دست بردار! 
 ازش پرسیدم از سیمین چه خبر؟ گفت جدا شدیم.
داشتم موهام رو با سرانگشت زیر روسری میدادم نگاهم به سبیل هایش بود
بلند شدم و از جلال فاصله گرفتم انقدر فاصله گرفتم که رسیدم دم دیوار جلوی قبرش

زن ها میتوانند بروند اما هنوز حاضر باشند

در خونه رو که باز کرد در جواب سلام زن گفت: باز دوستت اینجا بوده؟!
لبخند زن روی صورتش محو شد : آره چه طور مگه؟
بهش بگو میاد اینجا انقدر عطر نزنه. هروقت میاد خونه و راه پله ها تا چند روز بوی عطر میده...

اصطنعتک لنفسی*

خدایا
کمی نزدیکتر بیا و بگو آدمی که برای خودت آفریدی من نبودم!
یکبار دیگر داستانم را بنویس
و مرا برای خودت بازآفرینی کن.
* سوره طه آیه 41

ای کسانی که چیزی با خودتان نمی برید

بدانید و آگاه باشید که به زودی شبیه آدم هایی می شوید که از آنها بیزارید.

پس بیزار نباشید؛هرچند سخت است.

توبه و عنابه

توبه ای اگر در کار بود از آدم پذیرفته میشد که لخت و عور در زمین رها نشود

در ازای هر رازی که از جهان بفهمی چیزی را از دست خواهی داد.

وسوسه

صدای خش خش می آمد یک سوسک آنجا بود
دنبال چیزی میگشتم که بکشمش اما فکر کردم یکی شبیه این حتما الان روی بدن توست
و تو نمیتوانی بکشی اش
فکر کردم بهش بگویم اگر راهش به زیر خاک افتاد از قول من تو را ببوسد.

رازهایت را برای خودت نگه دار

تنهایی هر آدمی جهان رازهای اوست.

هر رازی شبیه پرنده ای وحشی است یا مادیانی سرکش؛

سخت میشود رازها را نگه داشت اما

 اگر بپرند یا بروند تنهایی ات تهی میشود.

وقتی جوجه اردک قو میشود

بزرگ میشویم
در حالی که ترس های کودکی را، غم صدا میزنیم.

کمی قبل از دست دادن

هر چقدر ماهی رو سفت تر بگیری بیشتر لیز میخوره...
شبیه دوست نداشتن زندگی که آدم رو در برابر مرگ بیمه میکنه.

آتش چو همه گرفت, کم گردد دود*

دیشب، خوب که فکر کردم دیدم چقدر حالم خوبه.
نبودنت؛ دیگر درد نمیکند.
*عنوان از احمد غزالی