بی ستاره

میگم تور کیش؟ میگه با همون پول بریم گرجستان؛ حالا ستاره های هتلش کمتر باشه مهم اینه که پاس مهر بخوره. میگم با پول تور کیش جوهر گرجستان روی پاس نمی مونه. میگه سیاست نداری؛ تو بگذار همه تصمیم هاتو من برات بگیرم. از دستش میخندم؛ میگم کیش هم نه؛ بریم ارومیه. جواب میده: ارومیه خشک شده بیا ببرمت دریاچه نمک قم شبیه همونجاست.
همیشه میخنده اما غم هاش به قدر سیاهچاله هاست....عمیق و تاریک

دانا، کم دان ، نادان

صبر کردم از سفر برگشت و گفتم.

تعریف کردنم که تمام شد گفت: بذار چای دم کنم؛ چای بخوریم حالا بعد حرف میزنیم.

داشت وقت میخرید به دختر عصیانگرش جوابی بدهد. بعد از چای گفت: خوب من خوشم نیومد ولی حالا از همه ی کارهات که قرار نیست من خوشم بیاد. خودت حتما متوجه میشی چی درسته چی غلط.


مامان و معنای زندگی*

مامان حلقه اتصال من و معنویت است.
هزار تا موضوع هست که با مامان درباره ش حرف میزنیم و به نام مذهب رعایتش میکنم اما دلیلم
برای انجام آنها ثواب کردن نیست؛ نزدیک شدن به باور آدمی ست که دوستش دارم.
خدایا لطفا از حلقه اتصال من و خودت مراقبت کن.

چهل سالگی

گفت تو با اینکه به نظر من خیلی بچه ای اغلب راهکارهای خوبی میدی؛ وقتی نیستی فکر میکنم فاطمه الان بود چه جوری اوضاع رو درست میکرد؟
میگه من هنوز داشتم غصه اجاره نشینیم رو میخوردم تو نبودی؛ چند وقت دیگه مجوز های هتل آپارتمان رو میگیریم.باورت میشه؟ بعد خودش جای من میگه؛ تو قبل از اینکه من خودمو باور کنم منو باور کردی؛ معلومه که باورت میشه.
حس مادری رو دارم که از موفقیت بچه ش سر ذوق اومده؛ عددها سن ها تو این داستان مهم نیست.

درد داریم که این موقع شب بیداریم*

به روی خودم نمیارم چه انتخاب گرونی کرده؛ شاید به قیمت زندگیش.

نمیتونم سرزنشش کنم چون من تجربه کردم این جنون رو که کسی رو به اندازه زندگیم دوست داشته باشم. 

نمیدونم وقتی از این بار سنگین و پر از زندگی سبک بشه نفس میکشه یا نه اما با تمام وجودم دعا میکنم پایان داستان عاشقیش خودش و معشوقه ش هر دو زنده باشن. فیلم سونوگرافی رو که نگاه میکنه عاشقانه معشوق پونزده میلی متریش رو ستایش میکنه .... وزنش فقط ۶۰ گرم هست اما زیر بار عشق قامت راست کردن ساده نیست!

* عنوان از حامد عسکری

خطای هزینه هدررفته*

خطرناک ترین حالت خطای هزینه هدررفته وقتی است که زمان، پول، انرژی یا عشق زیادی صرف چیزی کرده باشیم.این هزینه کردن دلیلی میشود برای ادامه دادن، حتی اگر با موضوعی محکوم به شکست سروکار داشته باشیم.هرچه بیشتر سرمایه گذاری کنیم، هزینه هدررفته بیشتر میشود و بیشتر مجبور می شویم ادامه بدهیم.

* عنوان و متن از کتاب " هنر شفاف اندیشیدن"

مسئله مرگ و زندگی نظر توست*

ته دلم ایمان دارم هیچ اتفاقی نمی افته.

تو باید سلامت بمونی چون بخشی از معنی زندگی منی.لطفا برای زندگی بجنگ.خسته نشو.

شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن*

سه سال پیش یه روز دلم گرفته بود یه اتفاقی داشت می افتاد که دقیق یادم نیست چی بود. خودمو رسوندم امامزادا علی اکبر چیذر و یه قراری با خدا گذاشتم ... من عموما از بیست سالگی از حیاط اماکن مقدسه جلوتر نرفتم. اونجا هم در صحن امامزاده گفتم خدایا یه کاری کن و خدا کاری کرد. یکشنبه صبح زود میرم باز به خدا میگم اصلاح میشم و خودشم میدونه من درست شدنی نیستم اما یقین دارم بازم رحم میکنه به من.

*از آلبوم نیلوفرانه افتخاری

هر زخمی به صورت قهرمان زینت است*

دوستی برایم تعریف میکرد یارش را با اغیار دیده.

باخودم فکر میکردم بعضی تصویرها میدان جنگ است؛ کشته میگیرد. انگار اعدامی باشی و یار صندلی زیر پایت را بیاندازد. دوست ما تکه های خودش را جمع کرده تا آدمی نو بسازد. هر زایشی درد دارد و حالا منتظریم از نو ، زادنش را ببینیم.

*دیالوگی از فیلم مختارنامه

یا رفیق من لا رفیق له

از اول ماه رمضان با خودم میگفتم از چی فرار میکنه. بالاخره که شب قدر میشه و باز میگی با خودم که تنها شدم باز تو بودی...باز جوشن کبیر میخونی و به فراز یا رفیق من لا رفیق له یا انیس من لا انیس له .... میرسی و به من میگی هستی ها!  تو سکوت هم بکنی برای من معما نیستی. دیگه کلمه لازم ندارم بفهممت...