گفت:
وقتی بعد از کلی دارودرمانی و روان درمانی تونستم مرگ برادرم رو بپذیرم روانشناسم پرسید: دوست داری در باز بشه و بیاد تو؟
گفتم اگر زنده باشه همه ی رنجی که این ماه ها تحمل کردم بی معنی میشه. نه نمیخوام.
*عنوان از حسین وحدانی
گفت:
وقتی بعد از کلی دارودرمانی و روان درمانی تونستم مرگ برادرم رو بپذیرم روانشناسم پرسید: دوست داری در باز بشه و بیاد تو؟
گفتم اگر زنده باشه همه ی رنجی که این ماه ها تحمل کردم بی معنی میشه. نه نمیخوام.
*عنوان از حسین وحدانی
پیرمرد آروم و متینی بود. راننده تپ سی که امشب داشتم با ایشون برمیگشتم میگفت اوضاع خوب میشه ولی وقت می بره. خدا کنه همینطور باشه.
عینکم رو پشت در اتاق عمل پاک کرد. تو میدونی یکی تو جاده ،پشت در اتاق عمل، وسط کوهنوردی و .... عینکت رو پاک کنه یعنی چی؟!
معنیش نکن. هر چیزی در ادبیات خودش قشنگه. به کلماتِ سطحی معنی بشه قیمتش رو از دست میده.