روی دیگر سکه

پشت " به شدت به فکرتم" ی که گفت " باز نمیدونم چه دسته گل تازه ای به آب دادی که سکوت کردی" مستتر بود.

آتیش چهارشنبه سوری,پرش 20 امتیازی

عمر محدوده و وقت عزیز فلذا با "به درک" شبیه یک ذکر شفابخش رفتار کنید.

ریش تراش/سنگ شکن/باربر

بابا صورتش رو که اصلاح میکنه روبه روی آینه به خودش لبخند رضایت میزنه. میگه سبک شدم. یه چیزهایی تو زندگی حتی کمش هم بار محسوب میشه. من چند تا بار سنگین دارم که شاید بی اهمیت به نظر برسه اما بلد نیستم چه طور زمین بگذارمش.

حق نوشتن*

هرگز نسخه اولیه داستانتون رو قبل از ویرایش و اصلاح دست کسی ندید که فکر میکنه با ناامید کردن شما قراره از خودش یک منتقد حرفه ای بسازه!
اینها فرمایشات خانوم جولیا کامرون هست در کتاب حق نوشتن 

برگ/پاییز*

امروز و فردا در پردیس دانشگاه هنر یک نمایشگاه جذاب با موضوعیت برگ و پاییز در حال برگزاری هست. اگر وقت و حوصله ش بود از دست ندید.

جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود*

حسن خلقی ز خدا می طلبم خوی تو را

تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود*

*از حافظ

رضای نازنینِ من

هرچی بزرگتر میشم بابا رو بیشتر میفهمم.

نقاشی یک کودک برای مادرش

به جای هدیه تولدش نظر استاد درباره داستان آخرم رو اسکرین شات گرفتم بخونه و خوند و گفت بهترین هدیه جهان رو به من دادی. 

لب بگشا که می دهد لعل لبت به مرده جان*

چه طوری تشویقت کنم به شکستن سکوت؟!

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد*

دنیای پوچ و شیکی شده. خاکی ها و کهنه ها و بی عنوان ها؛ ساده های با صفا کجای نقشه پنهان شدن که پیدا نمیشن.