هرسال ولنتاین با دیدن شلوغی مرکزخریدها و رستوران ها و کافه ها و ترافیک خیابون ها و اتوبان ها فکر میکنم کاش واقعا شهر این همه عاشق داشت.
*عنوان از هوشنگ ابتهاج
آهنگ اصلا افغانستانی نیست؛ تاجیکستانی هست از خانوم نگینه آمونقولووا. اسم آهنگ هست: چگونه با تو بگویم که بی تویی ست غمم.
فکر کنم دارم سرمامیخورم. باید تا قبل از عطسه اول خودم رو نجات بدم.
آناگاوالدا میگفت مثل سرماخوردگی؟!
یه آهنگ افغانی پیدا کردم که عجیب من رو سر شوق میاره. دیروز برای دوست گذاشتم گوش داد؛ بخش هایی رو معنی کردم گریه کرد...گوش میدم یه حال خوشی داره که گفتنی نیست. حس میکنم بال درآوردم...آهنگش معطره؛ بوی خوشش هوای این روزها رو عطرآگین کرده.
اینهایی که میگن از اشتباه کردن نترس نمیدونن ممکنه پات سُر بخوره و چند سال عقب بیفتی. از اشتباه کردن بترس و از هر اشتباهت درس بگیر اما اجازه نده ترس از اشتباه کردن قبل از مرگ تو رو به یک جسد بی جان و ناتوان بدل کنه.