نجنگیدن یک جور پیروزی است!

دوستم از همسرش جدا شد. نامزد کرد در حالیکه همسرسابقش هنوز از خودش میپرسید: چرا رفت؟ ازدواج کرد و همسر سابق سیگاری شد! بچه دار شد و همسر سابق به خودش میگفت چه طور ممکنه دیگه نباشه... پذیرفتن را در مراحل پیروزی بنویس.

انقدر ساده ست که میشه بهش گفت پیچیده!

انقدر نزدیک نشدی که در تو خودم رو ببینم. خودت موندی و این باعث شد روان من تو رو پس نزنه. به قول خودت" میدونی میخوام چی بگم...؟"

دوست من، تنبلی

در زندگیم از هیچ کس به اندازه تنبلیم شکست نخوردم. دوستش دارم دلم میخواد بهش ببازم.

حق انتخابی چنین وسیع

گفت چی میگه اون شعره؟ یا بمون یا باید بمونی؟

چند لحظه فکر کردم تا یادم اومد:

من که اصرار ندارم، تو خودت مختاری

یا بمان،یا که نرو یا نگهت میدارم

هم مسیر

همه باهم پشت چراغ قرمزیم. چراغ سبز میشه و هرکس راه خودش رو می ره. پشت چراغ قرمز موندن با یکی دو ساعت طول میکشه با یکی پنجاه سال.

فصل مشترک

همه ی چیزهایی که من به خودم تقدیم میکنم تو هم به خودت تقدیم میکنی بی اینکه بدونیم این خودم یه خواستگاه مشترک و وسیع داره به اسم ما.

بهارگویه ها

گفت سعی کن از کنار همه چیز راحت عبور کنی، چه خوشی چه ناخوشی.

خوش آیند

یه چیزایی رو نمیشه توضیحش داد

ولی میشه زندگیش کرد.

خودت باش!

خسته مون کردین انقدر خودتون نبودین.

از کانال سپهر

رفیقِ روزِ بیقراری*

سلامش رایحه ی مطبوع باغ گل های اردیبهشت کاشان رو داره. روزی چهار پنج بار به بهانه ی سلامتی سلامهاش رو دارم.