رنجوری را گفتند دلت چه میخواهد؟گفت انکه دلم چیزی نخواهد.
سعدی
دیدی یکی رو خیلی دوست داری ولی حوصله نداری باهاش حرف بزنی؟ حتی نزدیکش بودن هم کلافه ت میکنه...یه همچین چیزی.
یادته عروسک زرافه رو نشونم دادی گفتی دخترم داشت دور از پدرش بزرگ میشد سر اینکه غرورمون سالم بمونه؟ گفتی با شوهرت تماس گرفتی گفتی بیا دنبالم بریم خونمون... گفتی بخشیدن دردش تا ماه ها میمونه اما هنوز خوشحالم از انتخابم.
امروز در واگن مترو دو مرد جوان با صورت آفتاب سوخته آهنگ دایره میزدن و میخوندن؛ مردم هم دست میزدن. عده ای هم نچ نچ میکردن و کج کج نگاهشون میکردن. یه خانوم با پوشش مشابه من جلو رفت و گفت دهه فاطمیه ست؛ حرمت نگه دار. مرد جوان جواب داد: شما دشت بده اجاره خونه م جور بشه تا آخر ماه به احترام دهه دایره نمیزنم.
تمرین کنیم برای کم مصرف کردن، تا در سال جدید دچار حس "خود بدبخت پنداری" نشیم.