عمر جز حسرت دیروز و غم فردا نیست*

گفتم دیشب کابوس دیدم؛ یه خواب وحشتناک! پرسید چی دیدی؟ گفتم فروردین ۹۷ شده بود.گفت مگه فروردین ۹۷ چک داری که کابوسه؟! گفتم بدتر از چک! همیشه از یک ماه قبل از تولدم حس میکنم چقدر بدهی وصول نشده دارم به خودم.
* عنوان از فاضل نظری

نقصِ شیرین

کمال گرایی به تنهایی باعث نمیشود کسی به بهشت برود اما افراد دارای این ویژگی با وسواس بی نقص بودن میتوانند اوضاع را برای دیگران جهنم کنند.

تقویم دست دوم سال جدید

سالنامه های ۹۷ کم کم دارد دست به دست میشود اما این پنجاه و چند روز باقی مانده برگه ی باطله نیستند.

غربت رضایت بخش

گفت راضی هستی از شرایطت؟ گفتم همه چی برام غریبه ست ناراضی نیستم. اگر یه شوخی بود خوب بود اما واقعیت خوشایندی نیست انگار اشتباه شده.

افرا

اگر آدم نبودم دلم میخواست درخت باشم .
در سکوت به ریشه هایش تکیه میدهد و بی صدا زمستانش را صبوری میکند و به بهارش غره نمیشود. به وقت از میوه های عمرش دل میکند و غم پیرش میکند اما باز بهار که برسد طوری لبخند میزند انگار هیچ پاییزی پشت سرش نبوده ست.

پس لرزه

از امپراطوری باشکوه تو در ذهن من یه ارگ بم به جامونده که به قول حامد عسکری خشت به خشتش متلاشی شده.
مبهوت نگاه کنم که چرا چی شد آخه چه طور؟ نه ؛ این انتخاب من نیست. جارو برمیدارم بار خرابیها رو از شونه های زمین سبک میکنم . زندگی هست بعد ما؛ بدون ما حتی.

اسمش را چی بگذارم بهتر است؟

از هفت سالگی همیشه به این فکر کرده ام که بالا رفتن سن خوب است یا بد.
نوزده سال از هفت سالگی م گذشته و حس میکنم به جواب رسیدم. بالا رفتن سن اتفاق مبارکی ست. اشیا، آدم ها، ارتباطات ، حس ها و عقلانیت شکل تازه ای به خودش گرفته. شبیه کودکی که تازه یاد گرفته بدنش را لمس کند و از این کار شگفت زده میشود؛ لذت می برم از کشف و شهودی که موهبت این سن است.

تفکیک در مبداء

دوستت دارم ولی بهت اعتماد ندارم.

به آدمی که میدونه گرگ می دره و میره نزدیک؛ چون دونسته هات به کارت نمیاد.

به آدمی که خطاهای تکراری داره...

قطعِ عضو

تو بخشی ازوجود منی؛ الان درد میکنی‌.

باید درکت کنم. تلاش کنم حالت خوب بشه نه ازت قطع امید کنم یا رهات کنم.

ای رنج شیرین من*

اندیلا میخواند : oh ma douce souffrance

و من به تو فکر میکنم.