دو نیمه ی لیوان

آیا اشتباه کردم گفتم همه ما یک بخش مشمئزکننده و یک بخش خوشایند داریم ؟ هنوز هم همین نظر رو دارم. میتونیم خودفریبی کنیم بسیار منزجر یا مجذوب آدمها بشیم اما حقیقت این هست که هر دو باهم هست.

بغلم کن که خدا دورتر از این نشود*

میدونی آقا رضا رابطه م با شما خیلی مهمه چون باهم برای ساختنش تلاش کردیم. من خوشحالم وقتی صدا بزنم "بابا" بین تمام مردهای جهان شما جواب میدی بله.

آزمایش جوهر در آب

غم ها زلالند مثل آب

شادی ها رنگ دارند و در آب پخش میشوند و این چنین زندگی پذیرفتنی میشود.

خوب بخوابی

تو داری اولین شب زندگیت رو در این جهان تجربه میکنی.

بوی مریم

منتظرم تکثیر بوی خوشت را تماشا کنم...

صد برگ

رومن گاری میگفت آدم وقتی از درون اردنگی بخوره نمیشه کاریش کرد؟ خوب راستش دیگه اسمش اردنگی نیست. جابه جا شدن معانی کلمه ی مناسب تری هست.

جشنِ تحصیل

آدم تا چیزی را به دست نیاورد فکر میکند عجب آش دهان سوزی است!
از کانال هانیه صادقی

من این شکلی دنیا رو می بینم

دوستم داره از همسرش جدا میشه. اگر جای ایشون بودم و از یک زندگی مشترک خوب بیرون می اومدم به خودم وعده میدادم باز هم میتونم زندگی خوبی بسازم و اگر زندگی بدی رو ترک میکردم به خودم میگفتم میتونی زندگی بعدیت رو بهتر بسازی.

از احساست بگو؛ مهم نیست چی درسته

تو دستیار مخفی خدایی.
و اگر خدا وجود نداشته باشه توضیحی برای بودنت ندارم.

رهایی از غم نمیتوانم تو چاره ای کن چو میتوانی*

امشب همه ی تلاشم رو کردم هندی بازی درنیارم و گریه نکنم؛ جدا که میشدیم گفت تو ماشین راحت گریه کن. اونجا دیگه من نیستم ببینم.