پذیرفتن یک " نشدن" لزوما شکست نیست.
صبور باید شد...
دو تا برگ چنار روی کمدم هست. یکیش اطرافش زرده ولی وسطش هنوز سبزه یکی دیگه نیمی سبز نیمی زرد. گذاشتم کنار به تو برسونم. شکارشون کردم برای تو.
همیشه دوست داشتم فکر کنم تو از همه بهتری. دلم نمیخواد کسی خطاها و کم کاری های تو رو به روی من بیاره؛واسه همین از تو کم برای همه میگم و زیاد برای خودم نگه میدارم. غیبت های طولانی سالهای بودنت باعث شد وقتی تنهام؛ تو هم با من باشی.
وقتی سالن سینما رو لحظه اوج داستان ترک کنی؛ ذهنت همیشه داستان رو در اوج تصور میکنه و ادامه میده. بمون که ببینی آخرش چی میشه یا وقتی برو که ایمان داری نقطه اوجش هم ضعف ساختاری_روایی_سینمایی داره.