درباره ی بخشیدن خودمان مثل اداره مالیات باشیم. حساب را تام و تمام حفظ کنیم و سخت و دیر و با ادله ببخشیم.
اعتراف میکنم در تمام عمرم به اندازه این مدت اخیر کج اخلاق و بد رفتار نبودم. محبت و همراهی خانواده و صبوری دوستانم رو قدر میدونم.
دیشب گفت هرچاله ای در زندگی مثل کلاس بدنسازی هست.
اولش که اتفاق می افته تمام تنت درد داره بعد عادت میکنی حتی روفرم میای بعد از مدتی.
یکی از شاعرانه ترین تعبیرها رو از مرگ شازده کوچولوی اگزوپری داره که فکر میکنه قراره جای دیگه ای بره و اونجا به بدنش نیازی نداره( وقتی مار قراره نیشش بزنه) شازده کوچولو هم تعلقات زیبای زمینی داره؛ بائوباب ها که روزه گی های ملال آورن شاید و گلش و روباهی که برای ترک تنهایی اهلیش میکنه تا دوستش باشه اما در نهایت به جای دیگه ای سفر میکنه.
یه دوستی میگفت" ما رو از غم می ترسونید؟!"
راست میگفت. ما در شکم غم هم باشیم بلدیم شادی بسازیم.
من چرا کنار وادی طور نور نمی بینم؟کفشهام رو دربیارم بگم سلام جوابم رو میدی؟سلام که گفتن نام خود شماست.خدایا لطفا برای بنده هات وقت بگذار؛ حرف بزن.
آدم به خلوت احتیاج داره ببینه دقیقا چی شده. اسم خلوت کردن؛ تنهایی و انزوا نیست. سکوت کمک میکنه خودم رو دوباره پیدا کنم.