در کشور ما آدم ها برای مواردی که درباره ش حق انتخاب دارن هم تحقیر میشن. پلیس میاد می پرسه چرا پناهگاه نمیری معلم یه طور دیگه ....
به خودم یادآوری میکنم نمیشه همه چیز رو با هم داشت. همه چیز رو در حد کمال نمیشه با هم داشت.
امروز داشتم به کارشناس مالیاتی میگفتم درباره تقسیط بدهی اجازه بدین با مدیرتون صحبت کنم گفتن مدیر وقت نداره( در اتاقک شیشه ای مدیر کنار پنجره ایستاده بود و چای میخورد) گفتم به هر حال راهی برای ملاقات این پروردگار متعال باید وجود داشته باشه دیگه؛گفت هیچ راهی نیست. منم کارتونو انجام نمیدم میخواستم در حقتون لطفی کرده باشم.
فقط برای به دست آوردن نیست که باید تلاش کنیم. از دست دادن هم تلاش نیاز داره و مسیر پر زحمتی هست.
کم سن تر که بودیم به جمع بودن کنار دوستان فکر میکردم؛حالا با هر ویژگی ای. و برای من که در خانه شلوغی که آدمهایش یکسان نبودند بزرگ شدم این شیرین بود. حالا در میانه ی 27 سالگی نگاهم تغییر کرده؛ در روابط دوستانه به شلوغی اش فکر نمیکنم. نه سر غرور و تفاخر....اما با بعضی ها دلم با چای خوردن هم نیست چه برسد به ساعتی همراهی.
یه جایی از فیلم سنتوری بهرام رادان میگفت:همه چیزهایی که به من گفتی به اونم میگی؟