رفته بود روسیه و سوغاتی من وقتی هنوز برنگشته بود آهنگ یک میلیون گل رز بود. حالا منتظرم بهتر بشه و با کلی گل به دیدنش برم. حتی به دیدنش هم نه؛ به وجود داشتنش و در سلامت داشتنش ، نیاز دارم.
رفته بود روسیه و سوغاتی من وقتی هنوز برنگشته بود آهنگ یک میلیون گل رز بود. حالا منتظرم بهتر بشه و با کلی گل به دیدنش برم. حتی به دیدنش هم نه؛ به وجود داشتنش و در سلامت داشتنش ، نیاز دارم.
هفته پیش که تهران سرد شد صبح بیدار شدم یه یادداشت کوچولو کنار جاکلیدی بود:خواهر گلم؛رانندگی فقط پیچاندن فرمان نیست. ضد یخ ماشینت کم بود من ریختم.
الان هم که بیدار شدم یه یادداشت دیگه پشت در اتاق بود: بی سر و صدا اومدیم و رفتیم آبجی کوچیکه از خواب بیدار نشه. دلمون هم برات تنگ موند.
روزی مثل دیروز مرد پیشانی بلند خالق افسانه سیزیف و طاعون و سقوط و کالیگولا در یک تصادف رانندگی از دست رفت. راستش آدم حسادت برانگیز و جذابی بوده؛ فقط در 46 سال چنین میراثی از خودش به جای گذاشته.
باید از خودم قدرشناسی میکردم که نکردم. همین هم باعث شد غمگین بشم. تا آخر دی که شلوغم ولی به هرحال نباید یادم هست بی توجهی به خودم زندگی رو ملال آور میکنه.