آن من است او ,هی مبریدش*

چراغ را خاموش کردم پتو را کشیدم روی سرم و خوابیدم .صدای ویبره تلگرام هوشیارم کرد: دوستت دارم . جواب دادم: منم دوستت دارم بخاطرهمین هر روز  میرم سرکاری که دوستش ندارم.
چراغ اتاق روشن شد. گفت دیگه نرو! بگرد دنبال کارجدید.آخه میشه عاشق چنین مادری نشم؟!
* از مولانا جلال الدین

...نشاید که نامت نهند آدمی*

داشتم خدارو شکر میکردم که بدبختی فلانی چه خوب شد سر من نیامد!

بعد نهیب زدم به خودم که آهای! شکرت بوی خدا نمیدهد ها...

*عنوان از سعدی

غولی در دلم

در دلم یک غول سنگی دارم که اغلب خواب است

اما وقتی بیدار میشود اشکهایم را قورت میدهد و دلتنگی هایم را

آن وقت اصلا یادم نمی آید کسی را دوست داشته ام

کسی که غول من را از خواب عمیقش بیدار کند خودش مسئول عواقب حتمی آن است :)

متولد ماه مهر

همه ی غم های جهان هم که با مهر به دلم بریزد

باز از تقویم پاک نمیکنم این ماه را

چون مادرم متولد مهرست

سرسبز دل از شاخه بریدم تو چه کردی*

تنفر و کینه مثل فرش تار و پود داره ساییده میشه اما شکافتنش... اگر محال نباشه شبیه محاله

*عنوان از فاضل نظری

تو همان لبخندی بر لبانم*

در هر دوره ای از زندگی با حسرتها؛ آرزوها و غبطه هایمان میتوانیم نبض احساسمان را بگیریم.
الان خوبی؟ این دوره همین روزها

هست در دست کمان سررشته ی پرواز ما*

گفت سختی ها میگذرن
گفتم اما اونا پیر نمیشن ما پیر میشیم
*عنوان از صائب تبریزی

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود*

دویدم که به اتوبوس برسم؛ رسیدم.

اولش چشمهایم باور نکرد چه دیده. دیدم برایم نوشته : دوری و دوستی.

چند دقیقه بعد هر چه میگشتم یادم نبود چرا قبلا دوستش داشتم!

*عنوان از حافظ

بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم*

مهربانیت فضا را معطر کرده
و من خوب میدانم این لطف ها پاداش من نیست
کرامت توست عزیزدل و جان
*عنوان از حافظ

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی*

یکوقتی چنین شبی بیدار بودم از خدا بخوام سرنوشت بهتری برام رقم بزنه

حالا فهمیدم باید از خدا بخوام طاقت پذیرش تقدیری که صلاح میدونه بهم بده

درست مثل قهرمان امشب که با آگاهی از تقدیرش سحر به مسجد رفت؛ رضا به رضائک

* از حافظ