۷۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من*

آقا رضا 
چقدر خوبه که رفیقمی ؛ همین امشب که من دستت رو گرفته بودم مراقبت باشم و خوردم زمین و با مچ دست بلندم کردی. گفتی کی مراقب کیه؟!
خوشحالم که پدرمی.

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی*

لزوما تنوع تجربه های زیستی از آدمها محصول پخته تری نمیسازه...در جهان فست فودی غذا سرخ میشه؛ جا نمی افته.

داغیِ عمر

تعمیرگاه های مجاز "داغی"قطعه تعویضی را هم بعد از تعمیر تحویل میدهند. حیف که عمر "داغی" ندارد.

آن مرغ طرب که نام او بود شباب*

میخواستم از تو برگردم. خسته بودم. عدد روی کیک تولدم هرسال بزرگتر میشد و من راه برگشت رو هنوز پیدا نکرده بودم. 
*عنوان از خیام

روح درد

میگم روحم سرماخورده عطسه میکنه. میخنده.

وقتی همیشه شوخی کنی کسی جدی بودنت رو جدی نمیگیره.

فابریک مثل سپر زخمی کمپانی

رفتم سپر عوض کردم. تا کِی به خودم تو آینه بگم با زخمهات دوستت دارم وقتی زخم ها قابل ترمیم هستن اما تلاشی برای این کار نمیکنم؟!

استنشاق دود درجه دو

دیگه فهمیدم با نگفتنش متضرر نمیشم اما گفتنش بی شک زیان بار و فرساینده ست.

شروع داستان

 بعد از نهال دیگه نتونستم روز درختکاری رو دوست داشته باشم.

بی تقصیرترین نقش اسفند،نهال بود.

فرار از خویشتن

از آدمهای احساساتی فرار میکنم
ولی بااحساس ها رو دوست دارم.

بدترتر

بین بدتر و بدتر کدوم رو انتخاب میکنید؟ موردی که  آسیبهاش ظاهریه یا گزینه ای که آسیب های درونی تری داره؟ چقدر مهمه بقیه چی فکر میکنن؟

به حرف هیچی؛ به عمل بسیار زیاد.