نمیدونستم آخرش چی میشه. پنج سال صبر کردم که کاملش کنم و بنویسمش...الان پیدا کردم آخرش رو. حالا چه جوری بنویسمش؟
نمیدونستم آخرش چی میشه. پنج سال صبر کردم که کاملش کنم و بنویسمش...الان پیدا کردم آخرش رو. حالا چه جوری بنویسمش؟
آدم بعضی چیزها را تازه وقتی میتواند به زبان بیاورد که به طرز غیرقابل برگشت به پایان رسیده باشد.
یودیت هرمان
فراق یار که پیش تو برگ کاهی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
شیخ اجل
*عنوان فرازی از دعای کمیل
قدردانت هستم که از من خواستی یاد بگیرم کوله بردارم سفر برم تنها رستوران برم تنها تئاتر برم و تنها کوه برم...یادم دادی انفرادی حال خوب رو تجربه کنم. برای پیدا کردن و ساختن خودم ازت ممنونم.
به مریم گفتم روز به این سختی هرگز در زندگیم نداشتم. گفت این نشون میده زندگی راحتی داشتی.
فقط یک روز به سختی امروز در دو سال اخیر داشتم. باید فردا بشه که ببینم موج من رو با خودش برده یا به ساحل امن رسیدم.