جایت خالی بود
درست از لحظه ی یا مقلب القلوب منتظر آمدنت بودم.
میگه کسی هست که دوستش داشته باشی؟
به نظرم مسخره ترین سوالیه که میشه از یکی پرسید.
خیلی جدی میگم یکی نیست زیادن!
میگه فهمیدن اینکه عاشق کدومشونی سخت نیست ببین واسه کدومشون گریه ات میگیره!
بعد فکر میکنم بهتره شومینه رو راه بندازم واسه سرما بجای فکر کردن به عاشقی.
*مولانا جلال الدین
رعد و برق زد باران می بارد
پارک از شدت بارش خالی میشد اما من و تو نشسته بودیم سرجایمان و
ساندویچ و سمبوسه ای که هر لحظه خیس تر میشد را بی اینکه باران حواسمان را پرت کند میخوردیم.
*عنوان از علیرضا بدیع
اندکی صبر سحر نزدیک است
به شرطی که نیمه شب باشد
نه اینکه تازه سحر را پشت سر گذاشته باشی
دنیای شعرها دنیای قابل اعتمادی نیست!
خودت فتح باب کردی با این حرفها برای ما
که سیب شد جزو وعده های هرروزه
و ما هرروز ترکت میکردیم برای سیب خوردن در باغی که صاحبش بودی.
*عنوان از ابوسعید ابوالخیر
پدر مسئول پروژه را از حدقه چشم چپش در میاوردن اگه اتفاق اینجا می افتاد
اما چون جرثقیل تو خونه خدا بوده مسئول حج و زیارت خبر رو این طور اعلام میکنه:
هموطنان توفیق داشتن اونجا به رحمت خدا رفتن!