رژ های چرب جگری، گوشتی و اناری؛ کرم ضد لک و فرموژه و تسبیح و مفاتیح و روسری و نخ سوزن سفید مشکی کیفت...
خوابش رو دیدم. بیدار شدم رفتم بالای سرش مثل همیشه که خوابه صدای نفس کشیدن رو بشنوم آروم بشم.دیدم نیست. گفتم حتما رفته نماز بخونه...چشمم خورد به شمع های مشکی.
بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد
دیشب با مقادیری دسته گل و گلدان و شکلات و تابلو خط نوشته و ... برگشتم منزل. مسیر برگشت از آینه ماشین صندلی عقب نگاه میکردم و با خودم میگفتم آخه من که معلم نیستم!
با درد صبر کن که دوا میفرستمت
این دوا رو "گودو" قرار نیست بفرسته که هرگز نیاد. میرسه به همین زودی.