۴۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

بوسه ی قبل از خداحافظی

دیدی یکی رو خیلی دوستش داری ولی نمیتونی کنارش طاقت بیاری و ناگزیر ترکش میکنی؟ دوستش داری ولی خسته ت کرده؟

احساسم به کارم اینطوری شده. دوستش دارم و منتظرم قراردادم تموم بشه که ازش جدا بشم.

حزنِ مبارک*

ترجیح دادم با یه غم زندگی کنم تا یه کابوس. آرامش امروزم میگه انتخابم درست بوده.

راستی هوا چقدر آلوده شده!

با آدمهای سالی یه بار چه حرفی میتونیم داشته باشیم؟! زنده ای؟ زنده ام. ترافیکه. همه چیز گرونه.

خونه به خونه برمیگرده

خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید

آمدی، وه که چه مشتاق و پریشان بودم

شرف المکان بالمکین

هرجا تو باشی اسمش خونه ست.

دلم برای یک حالِ ساده تنگ شده ست*

تو بهترین دوستمی...مهم ترینشون.

و من یک هفته ست حناق گرفتم چون نشده که با تو حرف بزنم. 


دل از ما برد و روی از ما نهان کرد*

هرچی خونه رو میگردم نیست.

بیمارستان که میرم از خودم میپرسم خانومی که زیر اون همه لوله و سیم زنده ست عزیزِ منه؟ 


منتظرت می مونم

خونه میگه برمیگردی.

خونه که دروغ نمیگه...خونه ها هیچ وقت دروغ نمیگن.

نمیشد،نمی تونست

بیهوش بود یا خواب بود...نمیدونم.

به دستهاش نگاه کردم، به بدنش. لازم داشتم منو بغل کنه؛نه هرکس. فقط مادرم.

به معجزه نیاز دارم

مگر آن که رحمت پروردگارت مدد کند، که فضل او بر تو بسیار است.

اسراء 87