۱۴۳ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

به آن هایی که عاشق شان نیستم*

عنوان فوق رو که سرچ کنید به شعری از خانوم شیمبورسکا میرسید. بخونید و لذت ببرید.(من هنوز اتچ کردن و لینک کردن روی بلاگ بلد نیستم :/ )

کس را وقوف نیست که انجام کار چیست*

کلی فاکتور و پارامترهای احتمالی وجود داره که خارج از اراده ماست. این تایید یک اراده فوق اراده ماست یا ناتوانی ما یا هردو؟

برای خودت توجیه المسائل نساز

یک سری رفتارها فقط ظاهرش مودبانه و محترمانه ست اما تحملش در درازمدت _چه از جانب خودم سر بزنه چه دیگران_بسیار سخت و ناخوشایند هست، مثل توجیه کردن.

نظرش به سوی هر کس به مثال چشم نرگس*

تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی

نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر


دستاورد

این نیست که به مرور زمان از دست بدی. از دست دادن هم مثل به دست آوردن برنامه میخواد. بی تفاوتی گاهی مهمترین پلن ما برای از دست دادن هست.

برادری که منم

پدرِ دوست، میخواستن در حضور مامان بابا ازمن تعریف کنن گفتن فاطمه قابل اتکاتر از این هست که بگم برای من مثل دخترم هستن. مثل برادر هست برای من واقعا:)

من متوجه شدم چی گفت؛ خواهر و برادری از اون نسبت هایی نیست که راحت بشه بذل و بخشش کرد. باید خیلی مهم و عزیز باشه یک نفر که بگی مثل برادرم هست یا مثل خواهرم. 

خوش گلیب سیز

یه نگاهی به ساعت خواب و بیداری من بندازی پیام نمیدی "حالا که باید درکم کنی ترکم میکنی؟!" 

عصبانی نیستم!*

به نظرم درستش این هست که به جای عصبانیت از دیگران، شاکله ی روابطمون رو باز تنظیم کنیم. وقتی آستانه آسیب پذیری یک رابطه بالاست چرا باید نزدیک بمونیم؟ یا تظاهر به صمیمیت و اشتیاق بکنیم؟

از رنجی که می بریم*

میدونستم چرا از مرگ برادرش برای من تعریف کرد. میخواست بگه به پشت سرت و مسیری که اومدی نگاه کن و برای رنجی که متحمل شدی احترام قائل باش.

غلام همت آنم که میتواند نخواهد*

گفت: 

وقتی بعد از کلی دارودرمانی و روان درمانی تونستم مرگ برادرم رو بپذیرم روانشناسم پرسید: دوست داری در باز بشه و بیاد تو؟

گفتم اگر زنده باشه همه ی رنجی که این ماه ها تحمل کردم بی معنی میشه. نه نمیخوام.

*عنوان از حسین وحدانی