داشت از دور می آمد که دیدمش. به دلم ننشست. اما فرصت دادم؛ نشست به حرف زدن و از خودم پرسیدم میتواند مردی باشد که یک عمر دوستش داشته باشم؟ جواب منفی بود.
وقتی ادبیات حرف زدن یک نفر احساس نامطبوعی به تو میدهد این یعنی راه درازی ست تا دوست داشتن...
داشت از دور می آمد که دیدمش. به دلم ننشست. اما فرصت دادم؛ نشست به حرف زدن و از خودم پرسیدم میتواند مردی باشد که یک عمر دوستش داشته باشم؟ جواب منفی بود.
وقتی ادبیات حرف زدن یک نفر احساس نامطبوعی به تو میدهد این یعنی راه درازی ست تا دوست داشتن...
بزرگتر شدم.
یک وقتی حضور در جلسه ی مصاحبه ی شغلی برای من اضطراب زیادی داشت اما حالا فقط یک جلسه هست؛ همین.