۲۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

خودآزاری

گفت دقیقا در زندگیت چه نقشی داره؟

گفتم بازی فکری!

جان پناه

وقتی از حرف زدن احساس تهی شدن میکنم همنشینی با سکوت کمکم میکنه از پوچی نمیرم و از هیاهو به آغوش آرامش برگردم.

نترس عزیزم

تغییر کردن جرئت میخواد.

مهمه که از تغییرهای به موقع نترسی.

در جستن معنا*

کتاب ریاضیات مهندسی پیشرفته رو میخوندم و تمرینات بخش معادلات دیفرانسیل حل میکردم. قوانین ریاضی چقدر شبیه روابط انسانی هست و این عمیقا زیباست.

مختارنامه ی عطار رو شروع کردم و خوشحالم برای خوندنش در این فصل. حال خوب اعجاز درون ماست. خیلی ربطی به بیرون نداره.

بیرون که هواش حال خوب کن نیست ولی حالم از درون؛ کمی تا قسمتی روبه خوب هست.

جراحی بدون بیهوشی

گفت امید از عکسهای مامان بابا کلیپ درست کرده.بیا ببین.

گفتم نمیخوام.نمیتونم.

کی میتونه درک کنه زندگی رو ادامه دادن وقتی در شکم نهنگ دلتنگی زندگی میکنیم چه احساسی داره! توان نگاه کردن نداشتم؛ این رو کی متوجه میشه جز من که صبح و شب می بوسیدمشون و بغلشون میکردم! 

میدونی چقدر سختی کشیدم که نمیرم؟! نگو میدونی؛ چون خودم هم درست نمیدونم.

انس گرفتن با رنجی به نام دلتنگی

مریم گفت مراسم های مامان بابا اشک تو رو کسی ندید ولی بخاطر فلانی گریه کردی.

گفتم صبرم تموم شده بود.

من چرا هرچی فکر میکنم هیچی یادم نمیاد

سال پیش در چنین روزی چند ساعت بود که مادرم را در خاک کاشته بودم به این امید که جوانه بزند. حالا که جوانه نزده فکر میکنم شاید گاهی کمال در سکون باشد...در همین که او پیشه کرده.

از عشق دلتنگیهایش می ماند*

به مریم گفتم باید برای خودم جشن بگیرم.

یک سال دلتنگی مامان رو تحمل کردم و نمردم.

میدونی نمردن چقدر سخته وقتی بخشی از زندگیت رو دفن میکنی؟!

 

گوش وار

امسال باعث شد بفهمم هیچ وقت نباید اجازه بدم اظهار نظر آدمهایی که درکی از من ندارند روی تصمیماتم تاثیری بگذاره.

دهن بینی و سطحی نگری آدمها رو بلعیده؛ حتی با اندوه باید اعتراف کنم لحظات زیادی این صفات رو در خودم دیدم و متاسف شدم از این آلودگی در خودم.

کفشهایم کجاست میخواهم بی خبر راهی سفر بشوم*

چه دردی بزرگتر از اینکه کنارت احساس غربت میکنم اما دوستت دارم.

یه جایی باید بین این غربت و علاقه تصمیم بگیرم و میدونی

در آستانه 29 سالگی انتخابم علاقه م نیست قطعا.