جمعه شب تماس گرفت گفت صدات شام نخورده س :)
خندیدم گفتم واقعا گرسنه م نیست. یک ربع بعد رسید و قاشق قاشق به من غذا و سالاد شیرازی داد. چای دم کرد خوردیم گفت الان صدات صدا شد. رفتم خوابیدم و بعد رفت.
سعید رفتارهاش درست مثل مامان هست؛ همون اندازه مهربون و دوست داشتنی.