پالتو پوشیدم کوله رو انداختم رفتم.

همکارم گفت: سروری چادرت کو؟! اشاره کردم به کیفم.

گفت "نمیشه" که. سرت کن.

خنده م گرفته بود. بامزه بود این رفتار از کسی که جلوی خدماتی های آقا گاه و بیگاه روسری و مقنعه ش بر دوشش هست و فقط در برابر مدیران الزام به حجاب رو حس میکنه.

با لبخند رد شدم. "نمیشه" مال سوسن بود و من هنوز فاطمه هستم.