وقتی رسیدم خونه گوشیم زنگ خورد:
خانوم سروری ببخشید دیروقت هست. شماره شما رو از بابام گرفتم.
اتفاقی افتاده تماس گرفتی؟
یه پرشیای سفید تصادف کرده بود، داشت میسوخت. ما نگران شدیم ... خانوم خدا رو شکر...خدا رو شکر سالمید.
گفت خداحافظ و بی اینکه منتظر بمونه من جواب بدم قطع کرد.