بین جعبه های عروسکهای نو کمد دیواری یک یادداشت پیدا کردم از مامان:این عروسکها و اسباب بازیها را برای بچه ی فاطمه خانوم خریدم.اگر من نبودم بغلش کنید ببوسیدش به دخترم بگید مادرت خیلی دوستت داشت فرشته ی من.
برگه چروک داشت؛ بی شک وقت نوشتن خیس شده بود از اشکهاش و باز خیس شد از اشکهای من. پیش بینی نمیکرد یابنده یادداشت من باشم. منم پیش بینی نمیکردم روزی بخواهمخودم رو چنین تنگ در آغوش بگیرم و بغل کنم.